خلاصه کتاب:
آدمها دلیل نداشته باشند، میمیرند.
دلخوشیهایشان که از آنها رو برگرداند و
امیدشان را که از آنها بگیرند،
بیدلیل میشوند.
در جنگ زندگی تسلیم میشوند و میمیرند.
و وای از روزی که آدمیزاد،
به جایی برسد که خودش خط بکشد روی تمام دلخوشیهایش... .
*توجه! این دلنوشته بر اساس واقعیت نگارش شده است.
خلاصه کتاب:
خلاصه: دختری جوان و پرتکاپو در انجام کاری، با ناشناختههایی روبهرو میشود! آن ها کی هستند؟! جن؟ روح؟ یا...؟ این ناشناختهها در هر حالی این دختر را زیر نظر گرفتهاند. چه کسی میتواند از دست کسانی که قدرتهایی فوقالعاده فراتر از قدرتهای انسان را دارند، خلاص شود؟!
خلاصه کتاب:
مقدمه:
تمامیتان یک مشت خطاکار هستید که سر خود را زیر برف نمودهاید.
نقاب شرم را بر روی پوستهی بیحیایی کشیدهاید و نمیخواهید بفهمید با این یاوهگوییها به جایی نمیرسید!
اندکی افکارتان را رشد دهید در این جامعهی بسی ویران.
خلاصه کتاب:
مقدمه:
در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که، ميلياردها انسان، در آن قبل و بعد از من اقامت داشتهاند. جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش، هيچگاه مغرور نشد و با استقبال گرمی، همهی ما را در آغوشش پذيرفت، آغوشی گرمتر از آفتاب سوزان! اما چرا تعدادی از ما، گرمی آن را احساس نکرديم؟ آيا گرمی جهان همان خوشبختی ما در دنياست؟ نمیدانم! سرگردانم! به راستی دنيا و جهان عجيبی است. آری! گاهی جهان کوچک است و ما گاهی آنقدر در نزديک هم هستيم که وسعت و بزرگی خدا، مهمتر از آن جهان را به سادگی زير سوال میبريم. هزاران بار پشت سر هم نفرت ديديم؛ عشق ديديم؛ خيانت ديديم؛ اعتماد واقعی ديديم و صدها هزار بار هم درد کشيديم؛ تحقير شدیم اما به دليل آنکه...
خلاصه کتاب:
مردی شریک جریانی میشود که نباید... .
با نجات دختری از دل سیاهی در شبی تاریک، او را اسیر دستانی میکند که تا قبل از آن برایش ناشناس بودند. از همان ابتدا میتوانست تقدیرش را پیش بینی کند، آنقدر خود را بدبخت میدید که چیزی به نام روی خوش زندگی را نمیشناخت! امّا خداوند کسانی را در راهش قرار میدهد... .
نام دلنوشته: یاد و کاش
نویسنده: حنانه میرباقری
مقدمه:
نیمی از عمرمان را در یاد، یادآوری و یادگاریها بودیم، نیم دیگرش را با ای کاش گفتن به فنا بردیم.
کمی درنگ میان این همه یاد کردنها و کاش گفتنها، نیاز است.
کمی صبر و بیشه ناگه چیز جدیدی را به یادت می اورد... .
دانلود pdf دلنوشته یاد و کاش | حنانه میرباقری کاربر انجمن رمانانه
به نام آفريننده جان و تن
نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم!
نام دلنويس: هديه قلیزاده اميری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
مقدمه:
در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن قبل و بعد از من اقامت داشتهاند. جهانی که
وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش هيچگاه مغرور نشد و با استقبال گرمی، هم هی ما را
در آغوشش پذيرفت، آغوشی گرمتر از آفتاب سوزان! اما چرا تعدادی از ما، گرمی آن را احساس نکرديم؟ آيا
گرمی جهان همان خوشبختی ما در دنياست؟ نمیدانم! سرگردانم! به راستی دنيا و جهان عجيبی است. آری!
گاهی جهان کوچک است و ما گاهی آنقدر ...
*به نام خالق عشق*
نام دلنوشته :به همین اشک قانعم
نویسنده: NilooGirl
تگ: پسندیده
ویراستار: sevda
مقدمه:
اشکهایم تمام دلتنگیهایم را شستهاند!
اما،
آب که نرفتهاند هیچ؛
بیشتر به دور گلوی احساساتم میپیچند.
دانلود pdf دلنوشته به همین اشک قانعم | nilogirl کاربر انجمن رمانانه
کد رمان: 27
ناظر: @Hadiseh
اسم رمان: بچرخ تا بچرخیم
نام نویسنده: گل سرخ
تگ:مساعد
ژانر:#اجتماعی #عاشقانه
ویراستار: @Zahra_K
خلاصه:
داستان از این قراره که مریسا، دختری شیطون و بازیگوش با دوستهاش وارد شرکت سارته میشه. دوتا دوست خل و چل هم داره که خیلی باهم رفیقن. از اونور هم نویان و داداشهاش، با داداشهای مریسا باهم دوست هستند و میخوان دخترها رو آزار بدن؛ ولی ماهان و ماکان که نمیدونن مریسا همون آبجی کوچولوشونه و وقتی میفهمن که مریسا توی دردسر میافته... .
دانلود pdf رمان بچرخ تا بچرخیم | گل سرخ کاربر انجمن رمانانه
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانانه – دنیای رمان ها " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.